بیخوابی های مامان لیلا
چند وقتی میشه علی خوابش به هم خورده یعنی از اون وقتی که رفتیم خونه مامان بزرگش و تا ساعت یک و نیم با ثمین بازی کرده دیگه نمی تونیم به موقع بخوابیم همیشه ساعت ۱۱ می خوابید تا هشت و نیم ولی الان دوازده و نیم ، یک و نیم و گاها تا سه بیداره و ازمن هم میخواد باهاش یا بازی کنم و یا فیلم ببینم پریشب چند بار فیلم داربی تیگر و پو رو نگاه کرد و بارها بلند شد و مثل تیگر ورجه وورجه کرد و از من هم میخواست دنبالش بدوم آخرش دیدم ساعت یک و نیمه و اون هنوز نمیخواد بخوابه بردمش تو اتاقش و چراغو خاموش کردم خودم هم دراز کشیدم تا بخوابم گوشی تلفن همراهمو آورده و با اشاره بهم حالی میکنه که چراغشو براش روشن کنم بعد با نور اون ...
نویسنده :
لیلا
11:52